دل نوشته های زمستانه

اینجا صحبت از طعم زندگی است اما......

اینجا صحبت از طعم زندگی است اما......

۱۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

امروز استادم بهم زنگ زد

یه استادی که خدا گذاشتش تو زندگیم

من فقط حرفاما باخدا زده بودم واون بود که میدونست درجهت اهدافم چی برام لازمه

بهش توکل کرده بودم 

حالا همین استاد که خدا سرراهم گذاشته بود بهم زنگ زد

میخواست ببینه چرا فلان کارراانجام ندادم 

من هم شروع کردم دلیل آوردن 

نه یکی 

نه دوتا 

........مثل همیشه ۱۰۰تا

به خیال خودمم خیلی آدم منطقی هستم وبی دلیل کاری را انجام نمیدم 

میدونی استاد بهم چی گفت؟

گفت این خصلت خوبی نیست که شما داری

یعنی چی برای هرچیزی دلیل میخوای

این جلو رشدت را میگیره 

ایشون اولین نفری نبود که این حرفا بهم میزد 

ازاون درسایی بود که قبلا هم بهم داده بودن اما من توجهی نکرده بودم

خوب حالا یا این دفعه میپذیری ودرستا میگیری ومیگی چشم 

یا دوباره بهت درس میدم 

شایدم دیگه فرصت نباشه و رفوزه بشی

انتخابت چیه ؟تصمیم بگیر وقت ندارم باید برم؟

تا کی میخوای وقت دیگرانا بگیری برای اینکه برات دلیل بیارن 

هان؟

قبول کن همه نباید مثه تو فکرورفتار بکنن

یه کم تغییر کن تو که اینقدر از تغییر حرف میزنی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۰:۳۵
گلناز ترکی

یه مثال بزنم؟

  یکی از موادغذایی که ماها خیلی باهاش سروکار دارین نونه درسته؟

خوب نون را وقتی از فریزر درمیاریم برای اینکه قابل استفاده بشه لازمه یه تغییراتی بهش بدیم

تازه خیلی مهمه که این نون را قراره چه کسی استفاده کنه شما؟

یا بچه کوچیک شما ؟

یا یه پیرزنه بی دندون؟
پس تغییراتی که تواین نون قراره ایجاد بشه با توجه به استفاده ای که قراره ازش بشه متفاوته
اگرقرار باشه شما ازاین نون استفاده کنید اول گرمش میکنید وبعد هم یه لقمه ی بزرگش میکنیدا میخورید

اما برای بچه کوچیک لازم نونتوناا خیلی خیلی کوچیکش کنید تا قابل استفاده بشه

وبرای اون پیرزن حسابی آبش بزنین تانرم نرم بشه ونیاز به جویدن زیاد نداشته باشه...
همه ی ماها کاراآیی های زیادی داریم اما باید درلحظه ی تغییر به این فکرکنیم که قراره برای چه گروهی کاربرد داشته باشیم

پس خودمون را با توجه به خواستمون وتواناییهامون تغییر بدیم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۰۹:۳۶
گلناز ترکی

تا به حال به مواد غذایی که تویخچال هستن توجه کردین ؟
مثلا صبحها که میخواین صبحانه بخورین وقتی میرین سر یخچال که پنیر را بردارین میبینین که پنیر سرجای قبلیش که دیروز گذاشته بودین نشسته وهیچ تغییری نکرده ....

حالا شما تصمیم میگیرین صبحانه پنیر بخورین چی کار میکنین؟

اولا پنیر راازیخچال بیرون میارین درسته ؟

احتمالا پنیر هم ازاینکه جاشا عوض کردین واونو روی میز صبحانه گذاشتین خوشحال میشه !!!

چون یخچال یه جای خیلی کوچیکیه که درش هم بسته هست وپنیر برای اینکه سالم بمونه باید بیشتر وقتشا اونجا سپری کنه

اما خوب حالا که روی میز صبحانه هست دنیای متفاوتی را تجربه میکنه میاد کنار نان وچایی واعضای خانوادتون قرار میگیره وکلی لذت میبره

حالا محو این همه زیباییه که شما چاقورا برمیداریناسرشا میبرین تا یه لقمه نون وپنیر بگیرینا بخورین !

خوب اینکه شماچه احساسی دارین کاملا مشخصه اما بریم ببینیم احساس پنیر چیه؟

پنیر دوراه بیشتر نداره یا باید همیشه روی میز آشپزخانه بمونه ویه مدت کوتاهیم از دنیای اطرافش لذت ببره وبعد هم خراب بشه وبره توسطل زباله چون هوای بیرون براش خوب نیست وباید دریخچال نگهداری بشه

یا اینکه درد چاقو را تحمل کنه ویه تکه ازوجودش را بکنه وبره لابلای نان قرار بگیره و بعد وارد معده شما بشه وتبدیل بشه به انرژی برای شما برای شمایی که اونا از یخچال بیرون آوردین تا دنیای جدیدی را ببینه ولذت ببره وبعد هم باقیمانده اونا دوباره تویخچال بزارین تا خراب نشه

اگه  شماجای پنیر بودین کدوم راه را انتخاب میکردین؟
همه ما توزندگیمون نیاز به تغییر وتنوع داریم وگرنه نمیتونیم ادامه بدیم

بهترین حرکت درجهت تغییر اینه که ببینیم

چه انتظاری داریم

چه هدفی داریم

ودرجهت همون تغییر کنیم

شاید یک تغییر برای شما حیاتی باشه برای یک نفر باعثه مرگش بشه
پس تغییر خوبه اما اینکه چه تغییری کاملا بستگی به این داره که شما دنبال چی هستین .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۰۹:۲۴
گلناز ترکی

امروز مثل همیشه رفتم سراغ آینه

تا خودمو ببینم که حالا که میخوام ازخونه برم بیرون سرووضعم مناسبه یانه ؟

که اگه لازمه تغییری توی ظاهرم بدم .

یه لحظه باخودم فکرکردم این آیینه تمام تغییراتی که لازم بوده را کرده تا اینقدر شفاف وزلال بشه که دیگه نیاز به تغییر توخودش نبینه

درعوض حالا دیگه میتونه کمک کنه به کسانی که بهش رجوع میکنن تا حسابی خودشونا توش بررسی کنن وببینن چه تغییراتی لازمه بکنن که وقتی خودشونا تو آیینه میبینن خوششون بیاد واحساس رضایت کنند
یادمون نره آیینه سختیهای زیادی را تحمل کردن

تا آیینه شدن

وحالا میتونن به راحتی به دیگران کمک کنن که خوبیها وبدیهاشونا ببینن وبه فکرتغییر بیفتند
آینه باشیم .......

یا حداقل شبیه آینه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۰۹:۱۱
گلناز ترکی

تابه حال شده بری دانشگاه وبگن استاد نیومده؟

خوب اصولا اینجور وقتا چی کار میکنی؟

چه احساسی داری خوشحال میشی یا ناراحت یا کلا بی حسی؟

دانشجو که اسمش روشه یعنی کسی که دنباله دانشه؟

جوینده هم یابندس درسته؟

 دانش جو هم جوینده دانشه پس پیداش میکنه

اماخوب اینجادانشجوها چنددسته میشن

یه عده که فقط برا سرگرمی وپرکردن وقتشون اومدن دانشگاه

پس استاد بیاد ونیاد فرقی واسشون نداره به هرحال وقتشونا یه جوری تو دانشگاه میگذرونن

تازه هرجوردلشون بخواد نه درسی هستا نه بحثی نه جواب پس دادنی 

پس انگار نیومدنه استاد را ترجیح میدن وخوشحال میشن

یه عده که به خاطر تحصیل ویادگرفتن اومدن

پس ازنیومدن استاد ناراحت میشن

واگه واقعا قصدشون نشستن پای درس استاد باشه لااقل میرن سراغ استادو میگیرن تا بالاخره یه درس کوچیکم شده ازاستاد بگیرن 

یه عده هم که کلا بی حسن بودونبود چیزی براشون فرقی نداره حالا چه استاد  چه کلاس چه.......

قبول داری ما هممون اومدیم تواین دنیا دانشگاه ؟

تادرسای لازم را بگیریما بریم سراغ زندگی ابدیمون.

خوب الان چندساله اومدی دانشگاه و استاد را ندیدی؟

خسته نشدی ؟

نمیخوای بری یه سراغی ازش بگیری؟

شاید سرکلاس نیاد اما به کسایی که سراغ درس را میگیرن حتما درسهای دلچسبی میده که بتونن تا موقع حضورش درکلاس ازاون درسها استفاده کنند ورشد کنند وعقب نمونن

حتی  کمکشون میکنه خودشون بشن استاد باورکن 

وازشون میخواد که شاگرداشونا دعوت کنن به کلاسش......

راستی میدونی اسم استاد دانشگاه دنیا چیه؟

بهت میگم 

امام زمان 

اگه خواستی یه سراغی ازش بگیر 

بی درست نمیزاره 

لااقل برای ظهورش دعاکن اگه کلاس حضوری را دوست داری .

تازه این فقط یکی ازاون استادهای کلاس دنیاست که تو بانشستن سرکلاس درسش میتونی درسی که بقیه اساتید دنیا به دانشجوهاش میدن راهم یادبگیری

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۸ ، ۱۱:۱۹
گلناز ترکی

سلام مامانم .سلام مامان جونم 

اینقدر این چندروزه متنه قشنگ وحرف قشنگ راجع به مادر خوندم که اعتمادبه نفسما از دست دادم برای اینکه واست نامه بنویسم مامانheart

خیلی برام دوست داشتنی هستی نماد مهربونیه وگذشتی 

هنوز خیلی جوونی اگه من پیرت نکنم مثل همیشه زیبا وخاص

همیشه دلم خواسته برات خیلی کارا بکنم وهربار یه طوری شده که نشده.

بچم هنوز دعاکنبزرگ بشم وبزرگیتا حس کنم لااقل یه کار بزرگ برات بکنم

حرفهای من ساده است این سادگی را خودت بهم یاددادی  ازبس که همیشه ساده بودی بهتربگم صاف بودی وبی آرایه

ازوقتیمادر شدم دلم بیشتر برات تنگ میشه برای آغوشت برای پناه امنت 

برای آرام خوابیدن بدون هیچ دلواپسی ،مسیولیت وحتی ذره ای ترس در بغلت

خوشحالم که دارمت وناتوانم از شکر داشتنت ومحتاج دعایت 

بمان تا برایت کاری کنم مامان این فرصت را ازم نگیر 

اگه لحظه های زندگیم قشنگه چون تودعا کردی قشنگ باشه 

امیدوارم جز لحظه های قشنگ زندگیت باشم مامان 

وازاین به بعد تمام لحظه های زندگیت را قشنگ کنم همونطوری که دوست داری

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۸ ، ۱۰:۵۹
گلناز ترکی

هوا سرده سرد بود خیلی سرد یه سوزی میومد که اصلا نمیشد یه دقیقه هم تو مزرعه قدم بزنی نشستم بودم کنج اتاق چسبیده به بخاری انگارنه انگار  مثلا یه روز تعطیل ازخونه زده بودیم بیرون برای اینکه از طبیعت لذت ببریما ازچاردیواریه خونه فرارکنیم ......حالا اومده بودم کنج یه چاردیواریه خیلی کوچیکتراز خونه بادرودیوارای قدیمی وچسبیده بودم به بخاریش که نکنه یه وقت سرما بخورم یا یه ذره معنی سرمای زمستونا بفهمم خوب میشستی توهمون خونه خودتون کنار شوفاژ زیر پتو چاییتا میخوردی

 

باخودم گفته بودم آخ جون امروز که میرم مزرعه کلی درس از طبیعت میشه گرفت فیلمشا عکسشا میگیرم وبا دوستام به اشتراک میزارم غافل ازاینکه میشه یه وقتایی اونقدر ازسرما یخ بزنیکه فکرتم قندیل ببنده ونتونی موتورشا روشن کنی

ازتواتاق نشستن وتخمه شکستنا این گرمای مصنوعی خسته شدم کفشاما پوشیدما رفتم تو مزرعه دیدم بچه ها آتیش روشن کردن چه آتیشی حسابی ذوق زده شدم دلم میخواست برم آتیشا بغل کنم اینقدر سردم بود پسرم ازدیدن من خوشحال شد وبهسمتم اومد باهیجان ازم پرسید مامان اینور بهشت یخبندانا وسرده این طرفم آتیش گرم وسوزان جهنم ،کدومشا ترجیح میدی ؟زودباش انتخاب کن !وبعد سریع خودش جواب داد من که فعلا این آتیش جهنما ترجیح میدم چون توبهشت به این سردی کاری نمیشه انجام داد......ازشنیدن حرفش کلی به فکرفرورفتم چقدردرس تو این حرفش بود بعددیدم داره براپسرداییش که نصفه خودش سن داره میگه خیالت راحت بهشتای این دنیا اینجوریه گرما داره سرما داره بهشت واقعی سرما وگرماش اذیت کننده نیستهمه چیزش روبه راهه..............

بایدم یه بچه ۹ ساله اینقدر حرفای قشنگ بلد باشه چون طبیعت را انتخاب کرده باهمه سرماش نه چاردیواریه گرما .سازنده طبیعت خداست پس درسای که طبیعت به آدما میده به دلشون میشینه چون تنها تاثیرگذارخداست اما سازنده چاردیواری هرچی باشه خدانیست وبه اندازه خدا تاثیرگذارنیست......

خودمون یه چیزی را انتخاب میکنیم بعد میگیم چرااونی که میخواستم نشد خوب خودت انتخاب کردی چرا میزاری سرخدا .خدا که مثه من وتو بی قانون نیست برای همه ی انتخابهای ما نتیجه را مشخص کرده فقط چون من وتو نمیدونیم نتیجشا اونوقت میریم یقه خدا را میگیریم میگیم چرااینجوری شد چرا وقتی چای داغ میخوری گرمت میشه نمیگی چرا گرمم شد چون میدونی نتیجه چیه وچون نتیجه را میدونی این انتخاب را میکنی خوب برو بقیه نتایج راهم بدون بعد انتخاب کن 

من کنج اتاقا انتخاب کردم پسرم طبیعت سرد را من حوصلم بیشتر سررفت پسرم کلی چیز یاد گرفت شد معلم مادرش وکنارآتیش هم گرم شد.....

راستی جهنم همیشه بدنیست یه وقتایی باید بریم تو آتیش اینقدر گرم بشیم که سرمای بهشت اذیتمون نکنه .یاشایدم بریم توآتیش اینقدربسوزیم تا قدر بهشتی که توشیما بدونیم شاید قراره بریم تو آتیش بدیهامونا بسوزونیم وسیاهیهای زغالمون سفید بشه وبعد آتیش خاموش بشه ومارابابهشتمون تنها بزاره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۸ ، ۱۱:۲۰
گلناز ترکی

بزار بی مقدمه یه سوال بپرسم ازت

اگر یه خانوم یا آقای ثروتمند باشی به قدری که هر کس به پولی احتیاج داشته باشه اول سراغ شما بیاد.....

یه روز بشه خبر داربشی پسرت یا دخترت به یه پولی احتیاج داشته ولی به تونگفته حالا به هردلیلی......

احساست چیه؟میشه احساست را بامن درمیون بزاری 

این اتفاق همین نزدیکیها افتاده ،میخواستم نظرت را راجع بهش بدونم

حالا یکی داراییش فقط ثروتشه اما من کسی را میشناسم که درهرزمینه ای که فکرکنی بالاترین تخصص را داره ویه جورایی داراترین فرد از نظر علم وداناییه وهر روزه شاهد همین صحنه هست که بچه هاش سراغ بقیه میرن تا کاراشونا حل کنن وهیچ حواسشون نیست که پدر یا مادر این همه دارایی را برای اینکه خرج فرزندانش بکنه میخاد وواقعا تا بچه هاش استفاده نکن انگار........

بگذریم نمیدونم تابه حال این دوتا کلمه را شنیدی؟(( بئر معطل))

 

یعنی چاهی که ازش استفاده نمیشه مثلا پرازآبه اما کسی ازش استفاده نمیکنه چاه تعطیل شده 

امام زمان من وتو همون چاه تعطیل شده هستند که کسی از تخصصشون استفاده نمیکنه.

همین الان تواین شهر اگر خودت کلی درس بخونیا وبالاترین مدارج علمی را بگیری اما کسی تحویلت نگیره وبه دفترت رجوع نکنه چه احساسی داری.......

این حرفا تو دلم بود گفتم بنویسمشون

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۰۱
گلناز ترکی

سلام.

امروز میخوام چندتا از لذتهام را تووبلاگم بنویس فقط چندتاشا

شاید بااین کاربتونم به لذتهای زندگیت اضافه کنم

البته ازسعی میکنم هرهفته تعدادبهش اضافه کنم البته اون لذتهایی که قابله نوشتن باشه

نگاه کردن به بچه هام وقتی به خواب عمیق فرورفتن

نگاه به چشمها ودستهای همسرم

نگاه به عکسهای یادگاری 

نگاه به تلاش وپشتکار مورچه ها

نگاه به دریا

نگاه به ماه روزاولش وچهاردهم

نگاه به طلوع وغروب خورشید

نگاه به دریا 

نگاه به حرم ایمه

وخیلی نگاههای دیگه..........

برایم بگو تواز نگاه به چه چیز لذت میبری این فقط جزیی از لذتهای من بود که بدون درنگ به ذهنم میرسید 

برمیگردم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۸ ، ۰۸:۳۱
گلناز ترکی

راستی یه سوال؟

اگر یه روز متوجه بشی منزل جدیدی که اجاره کردی دیوار به دیوار منزل استادتونه  چه میکنی؟

تازه استادت هم یه آدم معمولی نیست یه متخصص ویژه درهمه امور!

شاید میگی خوب خیلی کارها

من نمیگم تاخودت بیشتر فکرکنی

اما شک ندارم که یکی از آن خیلی کارها اینه که میگی خوب هروقت سوال داشته باشه میرم ازش میپرسم .

خوب حالا این استادت که متخصصه همه چیزهست فکرمیکنی چندتا سوال ازش داشته باشی ...

تازه تو دراین خانه جدید مستاجری ودیر یازود باید ازاینجا بری حالا برای اینکه همه سوالات راپاسخ بده روزی چندبار باید بهش سر بزنی؟؟؟..

تاحالا بهش فکرکردی خوشحال میشم جوابهاتا برام بفرستی باجوابهات کاردارم....

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۸ ، ۲۳:۲۸
گلناز ترکی